این متن، ترجمه بخشهایی از مقاله Magic Cauldron از اریک ریموند است. این مقاله یکی از سه مقالهای است که با هم کتاب «کلیسای جامع و بازار» (The Cathedral and the Bazaar) را تشکیل میدهند. این سه مقاله درباره جنبش متنباز، مشاهدات شخصی ریموند از توسعه هسته لینوکس و نرمافزارهای مشابه دیگر، چگونگی هماهنگی و کارکرد جوامع متنباز و نحوه کار سوددهی در اقتصاد نرمافزارهای متنباز را توضیح میدهد. مقاله پیش رو سومین مقاله از این مجموعه است که درباره اقتصاد، نحوه سوددهی، توجیه اقتصادی و مدلهای کسبوکار نرمافزارهای متنباز بحث میکند.
اولین ویرایش این مجموعه مقالات، در قالب یک کتاب در سال 1999 منتشر شد. این کتاب در واقع یک کتاب تاریخی محسوب میشود، زیرا همین کتاب بود که بسیاری از بزرگان صنعت نرمافزار را قانع کرد که روش «بازار» را در مقابل روش «کلیسا» انتخاب کنند و به جنبش متنباز بپیوندند و همین کتاب بود که منجر به خلق مرورگر متنباز Firefox از دل پروژه متنبسته (Closed Source Netscape Communicator) شد. همچنین آن چه که به ارزش و جذابیت این کتاب افزوده است، به حقیقت پیوستن بسیاری از پیشبینیهای این کتاب، طی چند سال اخیر است.
بخشهای اول این مقاله که در ادامه میخوانید، به چرایی درست بودن و بنیانهای نظری این نوع اقتصاد و توجیه آن میپردازد. در بخشهای بعدی انواع مدلهای کسبوکار این نوع نرمافزارها به تفصیل بررسی میشود. اما لازم به ذکر است که باید در نظر داشته باشید که قبل از خواندن مقاله، بهتر است با مفهوم کلی متن باز آشنا باشید.
خود جادو!
در افسانههای ویلز (Welsh Myth) الههای به نام سریدون (Ceridwen) وجود دارد. این الهه یک پاتیل جادویی دارد که هر وقت بخواهد به رایگان از آن غذا بیرون میآید. در علوم دنیای مدرن هم، فولر (Buckminister Fuller) مفهوم مشابهی را معرفی کرد، او توضیح داد هر چه تولید محتوا و اطلاعات در دنیای اطلاعات، بیش تر جای سرمایهگذاریهای مادی را بگیرد، فناوری ارزانتر و موثرتر خواهد شد. در ارتباط با این دو، آرتور سی. کلارک (Arthur C. Clarke) معتقد است: «هر نوع فناوری که به اندازه کافی پیشرفته باشد، از جادو قابل تشخیص نخواهد بود.»
برای خیلیها، موفقیت جوامع متنباز، خود جادوست. نرمافزارهای باکیفیت، «رایگان» به وجود میآیند. این روند در دنیای واقعی و شدیدا رقابتی امروز با منابع محدود، به نظر پایدار و توجیهپذیر نمیآید. پس چگونه چنین چیزی ممکن است!؟ آیا حقهای در پاتیل سریدون نهفته است!؟ چطور فناوری هر روز ارزانتر و موثرتر میشود!؟ ورد جادویی آن چیست!؟
توهم صنعت تولید
در ابتدا باید متذکر شد که برنامههای رایانهای، مانند هر نوع ابزار یا کالای دیگری دو نوع ارزش اقتصادی دارند؛ یکی ارزش استفاده و دیگری ارزش فروش.
ارزش استفاده یک برنامه، ارزش اقتصادی آن به شمار میرود وقتی به دید یک ابزار به آن نگاه شود؛ یعنی به عنوان یک افزایشدهنده بهرهوری. ارزش فروش یک برنامه، ارزش اقتصادی آن محسوب میشود وقتی به عنوان یک محصول قابل فروش به آن نگاه شود.
اکثر مردم وقتی درباره اقتصاد تولید نرمافزار صحبت میکنند، آن را با مدل یک کارخانه مقایسه میکنند. این مدل فرضیات زیر را در بر دارد:
توسعهدهنده نرمافزار بر اساس ارزش فروش حقوق میگیرد.
ارزش فروش یک نرمافزار، با هزینههای تولید و توسعه آن (هزینههایی که لازم است صرف شود تا چنین نرمافزاری دوباره تولید شود) و همچنین با ارزش استفاده آن، نسبت مستقیم دارد.
به عبارت دیگر مردم تمایل دارند فرض کنند نرمافزار هم، خصوصیات یک محصول تولیدی را دارد. اما خواهیم دید که هر دوی این فرضها غلط هستند.
اول این که، کدی که برای فروش نوشته میشود تنها قله کوه یخ برنامهنویسی است! در دوران قبل از ریزکامپیوترها (microcomputer)، حدود ۹۰ درصد همه کدهای جهان، در داخل بانکها و شرکتهای بیمه نوشته میشد. اما الان دیگر این طور نیست؛ صنایع دیگر هم به همین اندازه به نرمافزار نیاز دارند و سهم صنایع مالی از نرمافزارها پایین آمده است. با این وجود شواهد عینی وجود دارند که نشان میدهند هنوز 95 درصد کدهای جهان در درون سازمانها نوشته میشوند.
این کدها شامل تغییرات اختصاصی پایگاههای داده یا نیازمندیهای مالی میشوند که هر شرکت متوسط یا بزرگ به آن ها نیاز دارد. همین طور این کدها شامل کدهای فنی و تخصصی مانند درایور سختافزارها نیز هستند. تقریبا هیچ شرکتی از فروش درایور سختافزارهایش، کسب درآمد ندارد؛ این نکتهای است که به آن باز خواهیم گشت. این کدها شامل کدهای درون تمام دستگاهها نیز میشوند. دستگاههایی که با رشدی چشمگیر، بیش تر به میکروتراشهها وابسته میشوند؛ از ابزارها گرفته تا موتورهای جت و از خودروها گرفته تا اجاقهای ماکروفر و تسترها، همگی وابسته میکروتراشهها هستند.
بیش تر این کدها چنان با محیط اطراف خود در هم آمیختهاند و به آن ها وابسته شدهاند که کپی کردن آن ها برای استفاده در جای دیگر بسیار دشوار است (خواه این محیط روندهای اداری یک دفتر باشد، خواه یک سیستم تزریق سوخت یک ماشین کمباین). بنابراین وقتیمحیط تغییر میکند، برای به روز نگه داشتن نرمافزار آن محیط، لازم است کاری انجام شود.
بیش از 75 درصد درآمد برنامه نویسان، صرف نگه داری نرمافزار می شود.
به این کار «نگه داری» میگویند. هر مهندس نرمافزار یا تحلیل گر سیستم به شما میگوید که بیش از 75 درصد درآمد برنامهنویسان میگیرند، صرف «نگه داری» نرمافزارها میشود. به همین ترتیب، بیش تر وقت برنامهنویسان صرف نوشتن برنامههای درون سازمانی و نگه داری از آن میشود؛ برنامههایی که هیچ ارزشی برای فروش ندارند. میتوانید با بررسی بخش برنامهنویسی نیازمندیهای روزنامه، قسمت «نیازمند کمک»، از صحت این مطلب اطمینان حاصل نمایید .
بازدید از بخش مشاغل روزنامه محلی، میتواند تصدیقی باشد بر این موضوع و از همین حیث، توصیه میکنم که به بخش مشاغل برنامهنویسی، مهندسی نرمافزار یا پردازش اطلاعات نگاهی بیاندازید؛ هر شغل را دستهبندی کنید و ببینید نرمافزاری که تولید میکنند، ارزش فروش دارد یا ارزش استفاده.
مشخص است که حتی اگر تعریف بسیار بستهای از ارزش فروش ارایه دهیم، حداقل 95 درصد حقوق برنامهنویسها به طور مشخصی از ارزش استفاده میآید، نه از ارزش فروش. در واقع این تصدیقی بر این مدعاست که تنها 5 درصد این صنعت را ارزش فروش به پیش میبرد. البته باید توجه داشت که ادامه این مقاله چندان به این عدد وابسته نیست؛ یعنی حتی اگر این عدد 15 یا 20 درصد هم بود، باز هم نتایج اقتصادی یکسانی داشت.
غالبا کنفرانسهای تخصصی را با دو پرسش آغاز میکنم: «چند نفر از حاضرین از راه برنامهنویسی کسب درآمد میکنند و چند نفر از آنان درآمدشان به ارزش فروش نرمافزار وابسته است؟» معمولا برای سوال اول تعدادی زیادی دستشان را بلند میکنند، اما برای سوال دوم تعداد کمی یا حتی هیچ کس. معمولا تعداد زیادی از این نسبت متعجب میشوند.
دوم آن که، این نظریه که ارزش فروش یک نرمافزار با هزینههای توسعه و تولیدش نسبت مستقیم دارد را میتوان بهراحتی با بررسی رفتار مشتریان رد کرد. بله، تعدادی محصول وجود دارند که چنین نسبتی برای آن ها صادق است؛ مانند غذا یا ماشین. حتی تعداد زیادی محصول غیرملموس و معنوی نیز هستند که ارزش فروش آن ها با هزینههای تولید آن ها نسبت مستقیم دارد؛ مانند هزینههای تولید موسیقی، نقشه یا پایگاههای داده. این محصولات ممکن است حتی وقتی تولیدکنندهاش به نحوی از بین برود یا نباشد، ارزش فروش بیش تری نیز پیدا کنند. اما وقتی یک تولیدکننده نرمافزار از این صنعت بیرون رود یا تولید یکی از محصولاتش را متوقف کند، هزینهای که مشتریها برای نرمافزار پرداخت میکنند به سرعت به صفر میرسد؛ بدون توجه به این که نرمافزار هنوز ارزش استفاده دارد یا هزینهای برای تولیدش صرف شده است. برای درک بهتر این موضوع، میتوانید نرمافزارهایی را بررسی کنید که برای مدتهای مدیدی، در مغازهها خاک میخورند. به عبارت دیگر، صنعت نرمافزار یک صنعت خدماتی است که تحت توهمی بیاساس و دایمی که این صنعت، یک صنعت تولیدی است، کار میکند.
خوب است بررسی کنیم چرا همیشه برعکس فکر میکردیم؟ ممکن است به این خاطر باشد که بخش کوچکی از صنعت نرمافزار که برای فروش کار میکند، دقیقا تنها بخشی از این صنعت است که محصولاتش را تبلیغ میکند. شاید هم به خاطر این تفکر نادرست باشد که صنایع تولیدی را «واقعی»تر از صنایع خدماتی میدانیم، چون چیزی را تولید میکند که میتوانیم در دست بگیریم. همچنین پرتبلیغترین این محصولات، مثل بازیها، در درازمدت نیاز به خدماترسانی کمتری دارند (اینها استثنا هستند و قانون کلی این صنعت به شمار نمیروند.)
بیش از 75 درصد هزینههای عمر یک نرمافزار معمولی، مربوط به نگه داری، اشکالزدایی و افزودن امکانات جدید می شود
این توهم درباره تولیدی بودن این صنعت، نوعی از قیمتگذاری را ترویج میدهد که اصلا با هزینههای این صنعت همخوانی ندارد. اگر (همان طور که تقریبا همه قبول دارند) بیش از 75 درصد هزینههای عمر یک نرمافزار معمولی، مربوط به نگه داری، اشکالزدایی و افزودن امکانات جدید می شود، این روش قیمتگذاری که هزینه ثابت و گزافی را در ابتدا به خود تخصیص میدهد و هزینه کمی را به خدمات بعد از فروش، ذاتا غلط و به ضرر همه است. به ضرر مشتریها است، چون با وجود این که صنعت نرمافزار یک صنعت خدماتی است، حتی در مدل کارخانه هم، تولیدکنندهها برای ارایه خدمات بهتر رقابت میکنند. حال اگر یک تولیدکننده، هزینههایش را از فروش بیتهای نرمافزارش تامین کند، بیش تر بر روی تولید بیتها و ارایه آن به بازار تمرکز خواهد کرد.. بخش خدمات پس از فروش، جایی که سودی برای شرکت ندارد، محلی برای کارکردن بیاهمیتترین کارمندان شرکت خواهد شد و تنها تا حدی به این بخش رسیدگی خواهد شد که تعدادی از مشتریان کلیدی و مهم را فراری ندهد.
حتی بدتر؛ استفاده از یک محصول یعنی استفاده از خدمات آن، طبق مدلی که در پاراگراف قبل بدان پرداختیم، به ضرر تولیدکننده است؛ مگر این که تولیدکننده، هزینهای جداگانه برای خدمات در نظر بگیرد. در دنیای متنباز، شما به دنبال بیش ترین کاربر هستید، تا بیش ترین بازخورد و بازارهای دوم را کسب کنید. در دنیای متنبسته، شما به دنبال بیش ترین خریدار ممکن و کمترین کاربر واقعی هستید. بنابراین منطق مدل کارخانه، تولیدکنندهها را ترغیب میکنند تا نرمافزار دکوری تولید کنند؛ نرمافزارهایی که بازار خوبی داشته باشند، اما در عمل کارآیی نداشته باشند.
طرف دیگر ماجرا این است که تولیدکنندههایی که به روش کارخانه کار میکنند، در درازمدت دچار مشکل میشوند. تامین هزینههای روزافزون خدمات از یک قیمت ثابت، تنها در بازاری توجیهپذیر است که به سرعت در حال گسترش باشد. تنها چنین محصولی با چنین بازاری میتواند هزینههای خدمات محصولات دیروز خود را، از سود فروش محصولاتش در روز بعد به دست آرود. همین که بازار به حد اشباع نزدیک شد و سرعت فروش کم شد، تولیدکننده چارهای ندارد جز این که هزینههایش را از راه توقف تولید محصول کاهش دهد.
این تعدیل هزینهها چه علنی باشد (با توقف تولید) و چه غیرعلنی (با دور از دسترس قرار دادن و سختکردن خدمات)، مشتریان را به سوی رقبا سوق میدهد؛ چرا که ارزش مورد انتظار محصول را پایین میآورد، آینده و ارزشی که به خدمات وابسته است. در کوتاهمدت یکی از راههای حل این است که مشکلات محصول را مرتفع کرده، آن را به عنوان محصول جدید و با قیمت جدید عرضه کنیم؛ اما مشکل این جا است که مشتریان خیلی زود از این روش خسته خواهند شد. اما راه حل دراز مدت این است که هیچ گونه رقیبی در میان نباشد و بازار صرفا در انحصار شما باشد.
در حقیقت، ما بارها دیدهایم که کمبود منابع برای خدماترسانی، حتی تولیدکننده پرقدرتی که در رقابت، مقام دوم را هم داشته، به زمین زده است (در واقع این الگو برای هرکسی که تاریخ نرمافزارهای انحصاری، سیستمهای عامل، نرمافزارهای حسابداری یا نرمافزارهای پردازش متن را مطالعه کرده باشد، کاملا روشن است). مدل کارخانه باعث میشود پویایی بازار به سمتی برود که تنها یک برنده بماند؛ مدلی که در آن حتی مشتریان نیز ضرر میکنند.
اگر مدل کارخانه نه، پس چی!؟ برای مدیریت بهینه هزینههای یک نرمافزار در چرخه عمرش، باید بنای تعیین قیمت را بر قراردادهای خدماترسانی، هزینههای دورهای و تبادل دایمی ارزش بین تولیدکننده و مشتری قرار داد. حتی در حال حاضر هم این نوع تعیین قیمت، اساس تعیین قیمت بزرگترین محصولات نرمافزاری مانند ERP Enterprise Resource Planningها است؛ محصولاتی که به اندازهای بزرگ هستند که هیچ قیمت ثابتی در ابتدا نمیتواند هزینههای احتمالی آینده آن را پوشش دهد. شرکتهایی مانند Baan و PeopleSoft در واقع با مشاورههای پس از فروش، کسب درآمد میکنند. در شرایطی که بازار آزاد شدیدا به دنبال بهینه شدن است، قابل پیشبینی است که صنایع بزرگ نرمافزاری از این روش قیمتگذاری پیروی کنند.
موارد گفته شده شروعی است بر این که ببینیم چرا نرمافزارهای متنباز نه تنها یک چالش فنی، بلکه یک چالش اقتصادی نیز برای نظم قدیمی و جاری دنیای نرمافزار هستند. به نظر میرسد تاثیر «رایگان» بودن نرمافزار، این است که به اجبار ما را به سمت دنیایی سوق میدهد که در آن ارایه خدمات از اهمیت بیش تری برخوردار است. در چنین دنیایی خواهیم دید که ارزش فروش آن بیتهای محرمانه در نرمافزارهای متنبسته، چه قدر کم بوده است.
این تحول بهسادگی طی نخواهد شد. بسیاری از مصرفکنندهها میبینند که نسخههای غیرقانونی بسیاری از نرمافزارهای متنبسته (مخصوصا بازیها، سیستمهای عامل) به آسانی در دسترس شان است. بنابراین از دید این مصرفکنندهها هزینهای که آن ها برای این نرمافزارها پرداخت میکنند برای چیز دیگری غیر از خود نرمافزار است؛ مثلا هزینه خدمات آن، دفترچه راهنما یا حتی حس درستکاری. از طرف دیگر نرمافزارهای «مجانی» هم دقیقا به همین روش تعیین قیمت میکنند با این تفاوت که تولیدکننده آن ها، خودش را گول نمیزند و میداند که این بیتهایی که میفروشد به تنهایی ارزشی برای مشتری ندارد.
لغت «رایگان» ممکن است کمی گمراهکننده هم باشد. پایین آوردن هزینه یک محصول باعث بالا رفتن نیاز به سرمایهگذاری در نیروی انسانی و زیرساختهایی میشود که لازم هستند تا آن محصول را پایدار نگه دارند. وقتی قیمت خودرو پایین میآید، نیاز به تعمیرکار خودرو زیاد میشود؛ این همان دلیلی است که نشان میدهد همان 5 درصد برنامهنویسها هم که هماکنون از ارزش فروش کسب درآمد میکنند، احتمالا در دنیای متنباز دوام نخواهند آورد. کسانی که در مسیر این تحول ضرر میکنند برنامهنویسها نخواهند بود، بلکه سرمایهگذارانی خواهند بود که روی راهکارهای دنیای متنبسته شرطبندی کردهاند؛ راهکارهایی که بهزودی دیگر توجیه اقتصادی ندارند.
در قسمت دوم مقاله خواهیم دید در عمل نرمافزارهای متنباز چگونه کسب درآمد میکنند، انواع مختلف آن و مثالهای هرکدام چیست، آینده این صنعت چگونه خواهد بود و به این پرسش پاسخ میدهیم که آیا نرمافزارهای متنبسته به کلی از بین خواهند رفت یا خیر.