آزادکاری یا همان فریلنسینگ (freelancing) شیوهای از ارایه خدمات است که میتوان آن را تعریف مدرن کار در عصر حاضر به شمار آورد.
در مورد آزادکاری معایب و مزایای فراوانی برشمردهاند. عملکرد فریلنسرها بسیار متفاوت است: برخی از آنها از مشتری میخواهند که یک قرارداد سفت و سخت را امضا کند؛ گروهی دیگر کارشان را با یک موافقتنامه شفاهی که از پشت تلفن رد و بدل میشود شروع میکنند؛دستهای هم ابتدا به بررسی کل پروژه پرداخته و سپس متناسب با آن، بیعانهای درخواست میکنند. گروهی دیگر هم ممکن است ابتدا هیچ حرفی از پول و دستمزد نزنند و بعدا یک عامل نهایی به دست کارفرما برسانند. این گروه اخیر معمولا کسانی هستند که برای اولین بار با یک کارفرمایی که در ظاهر سخاوتمند و دست و دلباز است کار میکنند و میخواهند نظر او را جلب کنند تا وی کارهای بعدی اش را نیز به آنها بسپارد. با این حال یکی از بزرگترین استرسهایی که گریبان افراد آزادکار را میگیرد این است؛ اگر در آخر کار، مشتری یا کارفرما پول من را نداد، چه کنم؟
شاید اغراق نباشد اگر بگوییم احتمالاهمه آزادکارها به نوعی،این حس ناخوشایند را تجربه کردهاند.
هیچ چیز خستهکنندهتر از این نیست که شما – به عنوان یک آزادکار – پس از این که پروژه را تحویل مشتری دادید، کفش آهنین به پا کنید و دنبال پولتان بدوید.
این استرس وقتی بیشتر تیشه به روح و روان آدمیمیزند که شما دریابید ما در جهانی زندگی میکنیم که هزینههای آن متغیر است ولی درآمدها تقریبا ثابت. هیچ چیز خستهکنندهتر از این نیست که شما – به عنوان یک آزادکار – پس از این که پروژه را تحویل مشتری دادید، کفش آهنین به پا کنید و دنبال پولتان بدوید. جالب اینجاست که برخی کارفرماها بسیار خونسرد و لاابالی هستند یعنی بدون اینکه به روی مبارک خود بیاورند که باید کارشان را تسویه کنند، از شما میخواهند کار دوم را شروع کنید.
خیلی سخت است که فرد با صرف زمان، تجربه، تخصص و حتی پول، کاری را برای مشتری انجام دهد ولی دست آخر نتواند به حق و دستمزدش برسد.
این امر میتواند خسارتهای مادی و حتی معنوی جدی و جبرانناپذیری بر جای گذارد.
آنچه ما در این نوشتار به دنبال آن هستیم، راهکارهای مقابله با این معضل است یعنی به زبان ساده پاسخ به این سوال که چه کنیم تا ما در آخر کار به پولمان برسیم.
قبل از شروع بحث باید بگویم بسیاری از آزادکارها – از جمله خود من – بنا را بر خوشبینی و اعتماد به طرف مقابل میگذارند. هرچند این کار در حد معقولش پسندیده و حتی اخلاقی است ولی خب، نمیشود همه را به یک دیده نگریست.
به هر حال من به حکم تجربه چند ساله، راهکارهایی برای این موضوع یافتم که در ادامه طی پنج بند تقدیم میکنم:
۱. همیشه بیعانه بگیرید
نخستین توصیه من این است که قبل از شروع هر کار و پروژه ای، ابتدا کل دستمزدی که قرار است به شما داده شود را برآورد و سپس مقداری از آن را به صورت بیعانه و پیش پرداخت مطالبه کنید. وقتی شما با فردی برای اولین بار کار میکنید، این قضیه حساستر و مهمتر میشود زیرا در این حالت، شما شناخت چندانی از طرف ندارید و نمیدانید تا چه حد میتوان بر قول و سخن او حساب باز کرد. این در حالی است که بسیاری از آزادکارها نسبت به این مقوله بیاعتنا هستند، خصوصا افرادی که بهتازگی وارد دنیای آزادکاری شدهاند. البته ناگفته پیداست که بیعانه گرفتن چیز رایجی بوده و در بسیاری از دادوستدها مشاهده میشود. شرکتهای زیادی برای این که مطمئن شوند مشتری در سفارش خود جدی است و بعدا زیر قول و قرارش نمیزند، مبلغی را به عنوان پیشپرداخت از او دریافت میکنند.. با این شیوه مخاطره کار کردن کاهش مییابد.
البته از یک چیز واضح نباید غفلت کنید و آن اینکه: هرچند دریافت این پول مسئولیتی بر دوش شما میگذارد ولی این تنها قسمتی از حقالعمل اصلی است، نه همه آن.
۲. هرازچندی عامل صادر کنید
برای مشتریان خود هر از چندی عامل بفرستید. تعریف عامل هم واضح است: سندی که فروشنده برای خریدار صادر میکند و در آن نرخ کارهای صورت گرفته یا کالاهای فروخته شده را به اطلاع مشتری میرساند. از دید فروشنده این عامل یک عامل فروش است و از دید خریدار یک عامل خرید.
البته عامل نباید صرفا جنبه اطلاعرسانی داشته باشد بلکه شما باید از کارفرمایتان «تسویه» عامل را مطالبه کنید.
در این جا اغلب یک سوال به ذهن میرسد: صدور عامل هرچند وقت یک بار باشد؟
پاسخ: اینکه هرچند وقت یک بار باید عامل را به دست مشتری برسانید، به وضعیت و کار شما بستگی دارد.
من خودم در شروع کارم، هر ماه دو عامل برای کارفرمایانم میفرستادم ولی به نظر من اگر از دید کلی بخواهیم بنگریم، یک عامل در هفته گزینه مناسبی است.
طبق یک اصل کلی، هرچه فاصله بین ارسال عوامل و تسویه حساب از سوی مشتری کمتر باشد بهتر است. البته زمان ارسال عوامل نباید خیلی کم باشد چون قضیه لوث میشود. مثلا اگر کار شما حسابداری یا طراحی وبسایت است، ارسال روزانه عامل وجهی ندارد.
نکته دیگری که اشاره به آن بد نیست این است که تا همین چند سال پیش تسویه صورتحسابها به این صورت انجام میشد که فرد در دفتر شرکت یا اداره حاضر میشد و رسید یا دفتر خاصی را امضا میکرد ولی امروزه به لطف بانکداری اینترنتی و همراه، این کار بسیار آسانتر و سریعتر انجام میشود.
به هر حال این هم یکی دیگر از امتیازات دورکاری یا آزادکاری است.
با این حال همه چیز را دیجیتالی کردن، شاید خیلی مناسب نباشد؛ یعنی بد نیست حد اقل اولین قرارداد خود را در یک مکان مشخص منعقد کنید تا لااقل شکل و شمایل کارفرمایتان را برای یک بار هم که شده از نزدیک دیده باشید!
۳. تا پول ندهی دست به سیاه و سفید نمیزنم!
برخی آزادکارها عقیده دارند تا وقتی کل پول پروژه را تحویل نگرفتهاند نباید به سراغ انجام آن بروند. میخواهم این موضوع را با یک مثال روشنتر کنم:
مثلا ما – به عنوان یک مترجم – پروژه ترجمه ۱۰۰ صفحهای را سفارش گرفتهایم. ابتدا این کار را به دو بخش 50 صفحهای تقسیم میکنیم.
سپس به مشتری اعلام میداریم که با واریز حقالترجمه 50 صفحه اول – که مثلا میشود ۵۰۰ دلار – ما ترجمه را آغاز میکنیم.
پس از دریافت این مبلغ و تحویل ترجمه، همین کار را در مورد 50 صفحه دوم تکرار میکنیم. البته این کار مستلزم آن است که کارفرما، به فرد آزادکار اعتماد داشته باشد و بداند که با پرداخت بیعانه کامل هر بخش از پروژه، پول او از بین نمیرود و به قول معروف دست و پایش در پوست گردو نمیماند.
۴. همه چیز را مکتوب کنید
همیشه یک قرارداد منعقد کنید، یک قرارداد مکتوب. سعی کنید همه چیز را روی کاغذ بیاورید تا بعدا جای چون و چرا باقی نماند. من از اینکه برخی آزادکارها هیچ قرارداد قانونی و الزام آوری با مشتریان خود نمیبندند واقعا شگفتزده میشوم. شما در قراردادها میتوانید بندهای مهمیرا که مدنظرتان است درج کنید؛ از جمله ضمانت پرداخت، پیماننامه عدم افشا، فورس ماژور یعنی پیشبینی موارد غیرمترقبه، تعیین مرجع حل اختلاف در اجرای قرارداد و غیره.
حداقل مفادی که باید در قرارداد لحاظ کنید عبارتند از:
الف. مشتری تا وقتی پولی نپردازد، چیزی دستش را نمیگیرد.
ب. اگر مشتری از پرداخت پول طفره رفت، راهکاری برای مراجعه به مراجع قضایی داشته باشید.
البته زیاد سخت نگیرید؛ طوری وانمود نکنید که گویی قرار است با یک گانگستر کار کنید!
۵. شرخر استخدام کنید!
اگر بخواهیم شرخر را تعریف کنیم، باید بگوییم شخص یا سازمانی که مال مورد اختلاف را با قیمتی ارزانتر میخرد و سپس با استفاده از شیوههای قانونی یا غیرقانونی، سعی میکند پول واقعی را از بدهکار به دست آورد. یکی از رایجترین شیوههای شرخری، فکتورینگ (Factoring) است. در واقع میتوان گفت فکتورینگ همان شرخری است که قدری بزک و رسمیشده است! در فرآیند فکتورینگ، شرکت یا فرد ارائهدهنده این نوع خدمات، طلبهای جاری شما از دیگران را در مدتزمانی بسیار کوتاه به شما پرداخت میکند و خودش به جای طلبکار اولیه – که شما باشید – به سراغ بدهکار خودش – که قبلا بدهکار شما بوده -میرود. آنها درصدی را از این مبلغ کسر میکنند و مابقی را به شما پرداخت میکنند. امروزه شرکتهای ارائهدهنده این نوع خدمات بعضا با نهادهای دولتی و حتی مراجع قضایی و پلیس هم ارتباط دارند. حتی ممکن است انتظار داشته باشید این شرکتها برای شما وام بانکی هم فراهم کنند. این کار اگرچه در اصل شدنی است ولی من توصیه نمیکنم زیرا گرفتن چنین وامیبه زمان زیادی نیاز دارد. از سوی دیگر، معمولا وامدهندهها به چنین مواردی روی خوش نشان نمیدهند. ضمنا این کار مستلزم کاغذبازی و تشریفات اداری متعددی است که ممکن است شما را به ستوه آورد.